تحولات لبنان و فلسطین

«اعظم صبوحی» متولد ۱۳۶۳ روستای فتح آباد رشتخواراست. او جزو معدود زنانی است که با وجود همه سختی‌های زندگی نه تنها ناامید نشده، بلکه همین مشکلات، زمینه سازموفقیت‌های بیشترش شده است.

تولیدات من در گرجستان و افغانستان مشتری دارد

به کارگاه تولید اسکاچ می‌روم. اسکاچ‌هایی که همیشه آن‌ها را آماده از سوپرها وهایپرمارکت‌ها خریداری می‌کنم و حالا مرحله تولیدش را از نزدیک می‌بینم.

«اعظم صبوحی» متولد ۱۳۶۳ روستای فتح آباد رشتخواراست. او جزو معدود زنانی است که با وجود همه سختی‌های زندگی نه تنها ناامید نشده، بلکه همین مشکلات، زمینه سازموفقیت‌های بیشترش شده است.

او می‌گوید: همسرم معلول جسمی و حرکتی شدید است و یک پسر پنج ساله دارم. همسرم روی ویلچر است و هر موفقیتی که امروز دارم، مدیون حمایت‌ها و اعتماد به نفسی است که او به من می‌دهد.

این بانوی پرتلاش می‌افزاید: همسرم دریکی ازشرکت‌های فرش کار می‌کرد ومن هم علاقه مند به کاربودم. قبل ازدواج هم درتولیدی کیف، کاپشن و شلوار ورزشی و پالتو و مانتو سابقه کار داشتم، اما بعد ازازدواج ابتدا دریک کارگاه تولیدی نبات کارکردم که درآمد چندانی نداشت. بعد ۳ میلیون تومان وام گرفتم و سوپرباز کردم، ولی شکست خوردم. در همان دوران شوهرم هم بیکارشد.

  از بساط تا کارگاه تولیدی

با شرایط سختی روبه‌رو شدیم. اجاره خانه و تأمین هزینه‌های منزل همه و همه شرایطی بود که من برای مخارج زندگی مجبورشدم به شب بازارها بروم. به یاد دارم زمانی را که می‌بایست ماهی ۱۵۰ هزارتومان پول مکان برای شب بازار می‌دادم و من واقعاً دچار مشکل مالی بودم. بابساط چند جفت جوراب شروع کردم. همسرم آن زمان تهران بود و من برای کار مجبور بودم پسرم را منزل اقوام بگذارم. شب سوم بود که خیلی خسته وکلافه بودم. ساعت ۲ صبح مستقیم به حرم رفتم. تا صبح گریه کردم و از امام رضا(ع) کمک خواستم و گفتم خسته شدم، خودت کمکم کن که دیگربریده‌ام.

  نگاه مهربان امام مهربانی‌ها

وی تصریح می‌کند: فرداشب دوباره با دل شکسته به شب بازاررفتم. یک پیرمرد آن جا به من گفت: چرا جنس نمی‌ریزی؟ گویا متوجه مشکل مالی من شده بود وبعد به من پیشنهاد داد برای بساط من چادر نمازبریزد و استفاده‌اش برای من باشد و پول خود چادر را بعد از فروش به او بدهم.

این بانوی پرتلاش توضیح می‌دهد: همان ماه یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان سود فروشم شد وتوانستم اجاره منزل و بخشی از بدهی‌ها را بپردازم، اما این لطف امام مهربانی‌ها را هیچ وقت فراموش نمی‌کنم. او صدای مرا شنید و کلاً مسیر زندگی و کارمن عوض شد.

  کارگاه ملامین

حالا او در ادامه کارش برایم توضیح می‌دهد: یکی ازدوستانم کارگاه تولید ملامین داشت. برای پیدا کردن کاربرای همسرم به آن جا مراجعه کردم، اما کاربرای خودم جالب بود. با کمیته امداد و واحد خوداشتغالی آن آشنا بودم، بنابراین درخواست وام اشتغال ۸ میلیونی دادم و آن وام را گرفتم. بعد از مدتی دوباره ۲۵ میلیون تومان وام دریافت کردم و همسرم دوباره به محل کارقبلی خود برگشت.

او می‌گوید: کارگاه ملامین را راه اندازی کردم وتا قبل ازگران شدن دلار تولید انبوه داشتیم، ولی درحال حاضر تولید را خیلی محدود کرده‌ایم.

  یک آگهی روزنامه و کارگاه اسکاچ بافی

وی خاطرنشان می‌سازد: روزی برای یکی از دوستان در روزنامه دنبال کار می‌گشتم که آگهی دستگاه اسکاچ بافی به چشمم خورد و با این کار آشنا شدم و همین موضوع سبب شد که یک کارگاه کوچک اسکاچ بافی را راه‌اندازی کنم. نیاز به چرخ خیاطی هم داشتم. شرایط برای کاربا وام مهیا شد. تعدادی نیرو هم با من شروع به همکاری کردند.

وی چنین ادامه می‌دهد: اوایل که کارم را شروع کرده بودم، بازار آن قدر خوب بود که تولیدم به سفارشاتم نمی‌رسید.

او درباره میزان تولیداتش نیز اظهارمی دارد: تولیدات من ماهانه بین ۱۵ تا ۲۰ هزار اسکاچ است و گاهی به ۳۰ هزار اسکاچ هم می‌رسد، اما متأسفانه درحال حاضر مواد اولیه بسیار گران شده است.

  یک طرح

از پروسه کار که می‌پرسم، می‌گوید: ابرها باید به صورت گرد برش زده شود و این کار سختی بود و برای همین یک دستگاه را برای برش زدن ابرها طراحی کردم که همزمان ۱۲ ابر را برش می‌زند و یک تراشکار آن را برایم ساخت.

صبوحی توضیح می‌دهد: بخش دیگر کار من بافته شدن نخ ترویرا با نخ زری است که توسط دستگاه انجام می‌شود. بعد از آن مرحله برش خوردن ودوردوزی و سپس نواردوزی و مرحله نهایی بسته بندی محصول است.

  امکان کار برای ۲۰ نفر

وی درباره تعداد نیروهایش می‌گوید: مجموعاً ۲۰ نفر در هر دو کارگاه من مشغول به کارند که برخی از آن‌ها از افراد تحت پوشش کمیته امداد هستند. صبوحی بیان می‌دارد: در حال حاضر پیشنهاد صادرات برای افغانستان و گرجستان را دارم و امیدوارم با به ثبات رسیدن بازار، امکان تولید بیشتر در کشور و کشورهای همسایه را هم داشته باشیم. وی در پایان تأکید می‌کند: همیشه چشم اندازآینده کاری من این است که بتوانم فضای بزرگ کارگاهی را فراهم کنم که تمام نیروهای آن بچه‌های کمپ اعتیاد باشند و برای آن‌ها اشتغال ایجاد شود.

خبرنگار: سرور هادیان

منبع: روزنامه قدس

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 5
  • نظرات در صف انتشار: 1
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • علی وطن دوست ۲۰:۴۵ - ۱۴۰۱/۰۳/۲۵
    1 0
    با سلام. از خبرنگار محترم این خبر میخواستم آدرسی از کارگاه خانم صبوی بفرمایید که بتونم بیشتر در مورد کار اسکاچ بافی از شرایط و درآمدزاییش بیشتر بدونم یا حداقل بعد از شروع بکار بتونم محصولات رو بعنوان کالای صادراتی از طریق واسطه هایی که ایشون میدونند بفروشم
  • IR ۱۹:۰۴ - ۱۴۰۱/۰۹/۱۰
    0 1
    سلام باعرض سلام وخسته نباشد وخداقوت
  • ۱۲:۴۹ - ۱۴۰۲/۰۵/۲۷
    0 0
    سلام من توکار ه بافت لیفواسکاج هستم کلی یم مفروشم
    • رضا ۱۲:۵۰ - ۱۴۰۲/۰۶/۱۶
      0 0
      سلام داداش خوبی خسته نباشی،کارش خوبه چون من دستگاهو سفارش دادم تازه زدم توو کاره اسکاج
  • ۱۵:۲۸ - ۱۴۰۲/۱۰/۱۰
    1 0
    سلام قیمت دستگاه چنداست